اولين تب...
سلاااااااااااااااااام گلم ماماني فداي دختر نازش بشه عزيزم امروز احساس كردم بدنت گرمه دست زدم بهت ديدم بببببببببببببله خانومي تب داره بدجور... مونده بودم چكار بكنم آخه دفعه اولت بود فقط بهت استامينوفن دادم و دست و پا و صورتتو شستم تا ساعت 8 مشغول بازي بودي و كمي تبت پايين اومده بود شيرت دادمو خوابيدي. باز ساعت تقريبا 11بود كه هم شيرت دادم هم استامينوفن. الانم خوابي و حالت تقريبا بهتره خداروشكر. وقتي ديدم تب داري بغض گلومو گرفته بود خيلي ناراحت شدم هر دفعه نگات ميكردم جيگرم كباب ميشد. بابابي هم از صبح اعصاب نداره ميگه همش حواسم پيش دخمليه ناراحتم. دخترم منو بابايي مواظبتيم. دخترم سلامتي تو دعاي من و بابايي. ...